گزارشی ادبی از بازید جمعی از اهالی مسجد حضرت اسماعیل(ع) منطقهی شماره 2 تهران
هوا گرم بود، در ماهي كه سرشار از لطف خدايست در حالي كه همهي دوستانمان براي نزدیکی به معشوقمان خداوند مهربان، روزه بوديم، مهمان خانهاي شديم كه شايد تا قبل از آن فقط اسمش را شنيده بوديم و بس...
شنيده بوديم كه پيري درد دارد و آن هم دردش اين است که جوانترها عواطف چهرههاي باتجربه را درك نميكنند.
وارد خانهی سالمندان شدیم.
خداوندا! چه باغ بزرگي... چه گلهاي خوشرنگي و چه محيط زيبايي سرشار از عشق... ولي افسوس... بايد براي خودمان تأسف بخوريم كه در اين مكان سرسبز اشخاصي زندگي ميكردند كه حتي باورشان غيرممكن بود.
آنها از نژادي بودند كه بايد راز دلشان را با گل و طبيعت درميان بگذارند. آري...! به خودمان نگريستيم كمي سكوت كرديم، دلشان پر از يأس و نااميدي بود و با سرزدن به اتاقشان، اشك شادي و خنده در صورتشان نمايان ميشد. راستش در دل با خود گفتم: شايد تاوان اشتباهي را در گذشته، پس ميدهند كه به اين گونه تنهايند؛ اما وقتي از عواطف و روياهايشان پرسيدم و به ویژه در میان آنها به دیدار خانم دكتر معتمدی رفتیم، نظرم تغییرکرد.
و از قضاوتی که کردم پشیمان شدم.
در این دیدار کوتاه با خانم دکتر معتمدی چند نکته سبب شد بیشتر از پیش مجذوب شخصیتش شوم؛ اول اینکه با توجه به گفتهی پرستارش ایشان دچار آلزایمر شدهاند اما با این وجود میدانست که ماه رمضان است و مدام می گفتند: منم روزهام.
دوم اینکه او زنی ساده زیست است و به دور از تجملات دنیایی و سوم گفتار شیوا و پر ز ادب و متانت و تواضعاش، به ویژه تواضع اش.
اما باز حیرانم که چرا چنين شخصي با اين همه دانش و آگاهی، سهمش از زندگی گوشهای از یک اتاق در سالمندان شده است. چه به روزگارمان آمدهاست که حال گنجینههای علم و ادبمان کنج سالمندان و غربتی تلخ می باشد.
در ادامه برای آشنایی بیشترتان با این بانوی فرهیخته گزیدهای از زندگینامهاش را آوردهام:
دکتر مهیندخت معتمدی، متخلص به " مهین " در شب اول دیماه 1308 شمسی در بانه چشم به دنیا گشود.
پدرش مرحوم عطالله معتمدی، متبحر در زبانهای پارسی و عربی و کردی، از زمره فرهنگیان نامدار کردستان، قصر شیرین و کرمانشاه بود و دست پروردگان و برآمدگان از علم او امروز از معاریف و مشاهیر آن حدود به شمار میآیند.
پدر بزرگ دکتر مهیندخت معتمدی، حاج شیخ محمد معتمد الاسلام، از عالمان معروف مذهب شافعی کردستان و از مدرسان معروف علوم معقول و منصب نشین مسند قضا، و ریاست و کرسی علم و فقاهت و یکی از کارگردانان فرقه معروف مشایخ نامدار کانی مشکانی بود. تکیه و خانقاه این فرقه مذهبی هنوز در روستای «کانی مشکان» موجود و دایر است.
تحصیلات دبستانی دکتر مهیندخت معتمدی درسال 1316 آغاز شد. سال اول تا سوم در دبستان هفده دی کرمانشاه و سال های چهارم و پنجم در دبستان دولتی مختلط سنقر کلیائی و سال ششم در دبستان هفده دی سنندج تحصیل نمود.
تحصیلات دبیرستان از سال 1324 شروع شد، سال اول در دبیرستان شاهدخت سنندج، و سالهای دوم و سوم در دبیرستان آزرم تهران و در سال 1327 این مقطع را به پایان رساند و بعد به مدت دو سال در دانشسرای مقدماتی تهران ادامه تحصیل داد. پس از یک سال آموزگاری در تهران، به تقاضای خود و موافقت خانواده به سنندج منتقل شد. در سال 1335 به دریافت گواهی نامه ششم ادبی، با احراز مقام و رتبه اول نایل آمد و در همین سال، با موافقت وزارت فرهنگ، به تحصیل در دانشسرای عالی تهران پرداخت. در سال 1338درجه لیسانس را در رشته ادبیات فارسی، از دانشگاه تهران، بدست آورد و بعد با سمت دبیری، در دبیرستان های سنندج و دانشسرای مقدماتی دختران مشغول به کار شد. در سال 1342 از سنندج به تهران منتقل شد و به تحصیلات عالی ادامه داد و در سال 1346 در امتحان ورودی فوق لیسانس شرکت کرد و توانست مقام اول را کسب کند و سال 1348 از مقطع کارشناسی ارشد فارغ التحصیل شد و پس از پشت سر نهادن آزمون ورودی دکترا، توانست در سال 1352 مدرک دکترای رشته زبان و ادبیات فارسی را از دانشگاه تهران کسب کند.
رساله دکترای او در موضوع «صور خیال شاعران در دیوان مسعود سعد سلمان» شاعر بلند پایه و قوی مایه قرن پنجم و اوائل قرن ششم هجری بود. استاد راهنمای تهیه و تدارک رساله دکترای او آقای دکتر پرویز ناتل خانلری است که بی نیاز از وصف و تعریف ماست.
دکتر مهیندخت معتمدی، پس از انتقال به وزارت فرهنگ و آموزش عالی به تدریس در دانشگاه پرداخت و بسیاری از شاگردان ایشان از دانش پژوهان کردستان هستند.
دکتر مهیندخت معتمدی، به اکثر شهرهای ایران و برخی از کشورهای دیگر همانند: هند و عربستان و تایلند و سنگاپور و ژاپن و فیلیپین و هنگ کنگ و سوریه و ترکیه و لبنان برای سیاحت و پژوهش، سفر کرده است.
نخستین دیوان او با عنوان "دریای اشک" در سال 1353 منتشر شد. چون وی به زبانهای عربی و فرانسه آشنایی دارد، برخی از آثار نویسندگان و گویندگان این زبان ها را به شعر پارسی برگردانده است که نمونه های آن در "دریای اشک" و در "گلهای آبیدر" موجود است.
آثار مهیندخت معتمدی:
دریای اشک
نقشی از مولانا خالد نقشبندی
شعله کبود،جبران خلیل جبران ترجمه دکتر مهیندخت معتمدی
گلهای آبیدر
قصاید سه گانه: لامیه العرب، لامیه العجم و لامیه الکرد و قصیده ی "بانت سعاد"
ابیاتی از دكتر مهین دخت
شور و شوقی بدلم مژده دیدار آورد
مهلت ای عمر كه نخل هنرم بار آورد
عاقبت شعله آن شمع نهانخانه دل
پرتو صبح امیدم بشب تا آورد
لاله سانم جگر از آتش تنهایی سوخت
داغ دل كاست چو دلبر می گلنار آورد
هنرم برگ و بر آورد و ثمر شیرین داد
هدیه صاحبنظران را گل بی خار آورد
مرو ای دوست كه از بهر نثار قدمت
شاهد طبع بسی گوهر شهوار آورد
نرود مهر تو از دل زتن ار جان برود
نازنینا كه مهینت در گفتار آورد .
امیدوارم روزی برسد که جامعهی ما قدر این سرمایههای فرهنگی خود را بیشتر بداند و ما جوانان با مطالعهی آثار این فرهیختگان عرصهی علم و ادب، راهشان را ادامه دهیم.
ای کاش دختران و زنان جامعهیمانم به جای اتلاف وقت و هدر دادن عمرشان و درگیر شدن با حاشیههای بی فایده به فکر رسالتشان در زندگی باشند و بدانند امثال خانم دکتر معتمدی جوانی خود را فدای آگاه شدن ما نمودن.
راستی بیایید از بزرگان و مشاهیر ملتمان تا زندهاند تقدیر کنیم و از احوالشان جویا شویم.
نظرات
حسناخورشیدی
13 مرداد 1392 - 09:53با سلام و تشکر از کار ارزنده تان. باور نمی کردم در این زمانه زنی چنین با علم و ادب و شور وجود داشته باشد...به راستی نام گزارش یسیار بامسماست. فقط بیت دوم مصرع چهارم ر کلمه تار انداخته شده...موفق باشید و جزاکم الله خیرا
بدوننام
11 آذر 1392 - 10:16باسلام وعرض تسلیت به خانواده ی محترم معتمدی کردستا نی جا معه ی زنان .شاهدخت خ .